آبنما کار: «تعدادی از پژوهشگران حوزه تاریخ تهران از نبود خانه مشروطه در تهران گله و پیشنهادهایی برای تولید این خانه در پایتخت مطرح نمودند.»
به گزارش آبنما کار به نقل از ایسنا، نشست «شهر و مشروطه»، که عصر روز گذشته یکشنبه ۱۴ مرداد و همزمان با یکصد و دوازدهمین سالروز امضای فرمان مشروطه در خانه گفتمان شهر برگزار شد، «سیدعبدالله انوار» با توضیح حدود تهران در دوره های مختلف اظهار داشت: تهرانِ حصارِ شاه تهماسبی به نماد ۱۱۴ سوره قرآن، دارای ۱۱۴ بارو بود و در دوره شاه عباس گسترش یافت. او که برای جنگ با ازبک ها آماده می شد، در تهران اقامت داشت و چون بسیار میوه خورد _ که طبق سفرنامه پیترو دلاواله تهران میوه بسیار دارد _ به مرض معده مبتلا شد و دو ماه در تهران ماند و جنگ را به ازبک ها باخت و قسم خورد دیگر به اینجا نیاید اما چون مادرش از سادات مرعشی بود، دستور داد راهی از تهران به مازندران ساخته شود.
این تهران شناس اضافه کرد: در دوره نادرشاه تهران گسترش یافت تا آنکه به دست خاندان زندیه افتاد و نوشته اند که کریم خان ۶ ماه را در تهران ماند که سه ماه آن، در تجریش بود. اما با روی کار آمدن آقامحمدخان و فتح تهران، این شهر در سال ۱۲۰۰ قمری پایتخت ایران شد.
وی با بیان این که تهران در دوره فتحعلی شاه ۱۵ هزار نفر جمعیت داشت، اضافه کرد: ناصرالدین شاه دستور داد که حدود تهران گسترش یابد. به میدان مشق (توپخانه) آمد و گفت از اینجا تا شمال ۱۵۰۰ قدم و تا غرب، شرق و جنوب ۱۰۰۰ قدم گسترش یابد. خانه سازی در تهران افزایش یافت و ۲۰۰ خانه جدید ساخته شد.
او افزود: با این وجود مشروطه تاثیری در حدود و ثغور تهران نداشت و حتی معماری ابنیه هم تغییری نیافت و تفاوتی با دوره ناصری نکرد. با آمدن رضاشاه، خندق های پشت دروازه های شهر پُر شد و به این ترتیب، حدود شهر که تا قبل از این با خندق ها مشخص می شد، از بین رفت. از این زمان، گسترش تهران شروع شد و به شکل سرطان زده امروز رسید که غرب و شرق و جنوبش معلوم نیست و شمالش هم اگر کوه های البرز نبودند، آن سویش معلوم نبود. وقتی تهران پایتخت شد به خاطر محصوریتش بین کوه ها، برتری نظامی داشت اما حالا به کانون همه چیز تبدیل گشته است، این مرکزیت از بین برود.
چهار محل مناسب برای خانه مشروطه در تهران
نصرالله حدادی، پژوهشگر تهران قدیم نیز در این نشست با طرح این پرسش که «خانه مشروطه تهران کجاست؟» توضیح کرد: از همان ابتدا اصرار بر این بود که تهران خانه مشروطه نداشته باشد. اما چند نقطه در تهران توانایی این را دارد که خانه مشروطه در آنجا تولید شود.
حدادی نخستین گزینه را مکان مجلس شورای ملی سابق دانست و اظهار داشت: بهترین، مهمترین و زیباترین این مکان ها، مجلس شورای ملی سابق و خانه میرزا حسین خان سپهسالار است. این خانه در اختیار مجموعه مجلس شورای اسلامی است و در آنجا با تلاش رسول جعفریان موزه ای بوجود آمده است. البته به نظر من فقط بخشی از این موزه درباره مشروطه است و بعضی از قسمت های دیگر آن با این مجموعه همخوانی و ربط درستی ندارد.
او دومین گزینه مناسب برای خانه مشروطه را منزل «آیت لله الله سیدعبدالله بهبهانی» در سرپولک دانست و اظهار داشت: آنجا هم اکنون در تصرف افغانی ها است و ما چندین بار که به آنجا رفتیم نزدیک بود با قمه مورد حمله قرار بگیریم. چندبار دیگری هم که با آقای مسجدجامعی آنجا رفتیم حمله کردند و گفتند اینجا در اختیار صنف کیف و کفش است.
وی با بیان این که در این خانه، اتفاق تاریخی رخ داده است؛ اظهار داشت: نخستین ترور گرم نسبت به روحانیت در این مکان صورت گرفته است. تا آن زمان در تاریخ ایران ترورها مختص به افراد بود و شخصیت هایی چون ناصرالدین شاه و اتابک مورد ترور گرم قرار گرفته بودند اما روحانیت تا آن لحظه به این روش ترور نشده بودند، اما این مکان هم اکنون در تصرف افراد دیگری است و نمی تواند خانه مشروطه شود.
به نقل از روابط عمومی خانه گفتمان شهر، این تهران شناس با اشاره به خانه منتسب به «شیخ فضل الله نوری»، آن را سومین مکان مناسب برای خانه مشروطه دانست و اظهار داشت: این خانه در منطقه سنگلج و در نزدیکی مسجد قرار گرفته است. می تواند گزینه ای برای تشکیل خانه مشروطه باشد اما به به قطعیت نمی توانم انتساب آن را به شیخ فضل الله نوری تایید کنم.
او با اشاره به اما و اگرهایی پیرامون سه مورد مطرح شده، تنها مکان باقی مانده و مناسب را «قبور شهدای مشروطه» در پشت بیمارستان لقمان دانست و اضافه کرد: متاسفانه در چهار دهه گذشته اصرار غریب و عجیبی بر تخریب اینجا وجود داشت. مشروطه خواستار دفن شده در این گورستان، پس از استخاره محمد علی شاه، کشته و جنازه هایشان در پادگان باغ شاه، که بیرون از خندق شهر تهران قرار داشت در خندق انداخته شد. بعد از این اتفاق عده ای که طرفدار این افراد بودند جنازه ها را از خندق خارج کرده و در نقطه نامعلومی دفن کردند. این محل نامعلوم، کوچه «شهید ابراهیمی» فعلی است که در گذشته نام این کوچه «ملک المتکلمین» بود.
حدادی افزود: وضعیت این قبور تا دهه ۷۰ خیلی خوب بود و کسی آنجا را اداره می کرد. اما به مرور این قبور رو به نابودی رفتند. از سال ۸۹ به بعد ما صدای اعتراض خویش را رساندیم اما کسی نمی شنید. بارها به اعضای شورای شهر، شهردار تهران و شهردار منطقه این مورد را گفتم اما همه به گونه ای واهمه داشتند، شاید به علت وجود ملک المتکلمین در این محل. با این وجود بالاخره قرار شد تا این محل سر و سامان بگیرد.
ناکامی مشروطه در توسعه شهرهای ایران
«مقصود فراستخواه» نیز در این نشست در مورد «قبض وبسط شهری ایران در دوره منتهی به مشروطه و بعد از آن» با ذکر این نکته که شهرهای ما، همیشه در قبض و بسط بودند و جای آنکه میرِ احوال باشند، موقوفِ حال بودند، اظهار داشت: در طول تاریخ، ایران با شش مشکل مواجه بوده که در مواجهه با آن، معمولا چهار نوع سیاست اتخاذ می شده است. آن شش مشکل، تاریخ طولانی و جغرافیای وسیع، طبیعت خشک و نیمه خشک، موقعیت ژئوپلیتیک، هسته سخت قدرت و حکومت یکه سالار و مایل به جداسری، مناسبات اقتصادیِ غیرمولد و طبیعت ثانویه خودِ ما بود.
او آن چهار تیپ سیاست، را یکی سیاست سیطره معرفی نمود که در تاریخ ما، جان سخت و مکرر بود و خودش هم به شکلی عامل شکنندگی به شمار می رفت و دومین سیاست را سیاست اصلاحات از طریق دولت دانست و اضافه کرد: نخبگان دولت، با اینکه در کانون قدرت بودند اما تحولات جامعه را می فهمیدند و حقوق اجتماعی را دنبال می کردند که با موانعی مواجه بود.
وی سیاست زندگی را نوع دیگری دانست و اضافه کرد: این سیاست به مفهوم زندگی در متن شهر است. در این حالت، مردم زندگی خویش را پی می گیرند، کار می کنند، درس می خوانند، مبرات می دهند، غم و شادی دارند و ابتکارات و خلاقیت ها در شهر و دور از چشم حکومت شکل می گیرد. در این سیاست مردم دست از زندگی نکشیدند و همین، رمز بقای جامعه ایران بود. مردم زندگی کردند اما توسعه نیافتند. ایران مانده است و می ماند اما فقط مانده است.
فراستخواه آخرین سیاست را سیاستِ تغییر و رهایی دانست که می تواند نقایص سه سیاست نخست را برطرف کند و اضافه کرد: این سیاست به دنبال آن است تا دگرگونی های ساختاری و اساسی داشته باشد، عقلانیت اجتماعی را نهادینه کند و پایه های زندگی مردم را تقویت کند که مشروطه از همین نوع چهارم بود.
این جامعه شناس اظهار داشت: قبل از مشروطه چهار دوره اصلاحات دولتی یعنی «دوره عباس میرزا» توسط قائم مقام، «دوره امیرکبیر»، «دوره میرزاحسینخان سپهسالار» و «دوره امین الدوله» رخ دادند و اضافه کرد: سپس نوبت به مشروطه رسید و در ادامه حکومت پهلوی اول شکل گرفت. در هریک از این دوره های اصلاحات، ایران با قحطی، خشکسالی، طاعون و وبا مواجه بود. مثلا نوشته اند که در قحطی دهه ۱۲۵۰ خورشیدی، ۱.۵ میلیون نفر جان خویش را از دست دادند یا قیمت ۱۶ برابر شد و در قحطی جنگ جهانی اول اتفاقی مشابه رخ داد و یک سوم جمعیت ایران مُردند. اینگونه شهرها دچار قبض می شدند.
وی «مشروطه» را جنبشِ شهری دانست و افزود: مشروطه نتوانست شهرهای ما را میرِ احوال کند. در مشروطه جوش و خروشی در شهرها بوجود آمد و همه ازجمله زنان، اقلیت ها، اصناف، روحانیان، روشنفکران، مطبوعات و وکلای مجلس درگیر آن بودند. حتی نظامنامه بلدیه، یکی از اولین مصوبات مجلس اول مشروطه بود.
او تصریح کرد: با این وجود مشکل قبض و بسط شهرهای ما به جان مشروطه افتاد و گفتمان منطقه گرایی شکل گرفت. بدین سان تا ظهور رضاشاه، کسانی چون شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچک خان و سالارالدوله و نایب حسین کاشی سربرآوردند. بعد از مشروطه، تا خواستیم قانون را تجربه نماییم و مشارکت نهادینه شود، معاهده ۱۹۰۷ به امضا رسید و بعد هم جنگ جهانی اول شروع شد.
وی افزود: مشروطه می خواست شهرهای ایران را شکل دهد و توسعه شهری و شهروندی اتفاق بیفتد که البته شواهد زیادی داریم که مشروطه بعنوان نوع آرمانیِ رهایی، نتوانست شهرهای ما را توسعه دهد و تاب آوری را امکان پذیر کند.
نقش خَریطه ها در بازسازی نبرد مشروطه
کامران صفامنش هم در این نشست، صحبت خویش را با مبحث «خَریطه شهر تبریز در حال انقلاب» آغاز کرد و با بیان این که «خریطه» به مفهوم نقشه است، اضافه کرد: خریطه های تبریز و تهران نشانه ای از ترکیب تاریخ با جغرافیا هستند.
به اعتقاد او این نوع نگاه جزئی نگر در تاریخ لازم است و نباید به صورت کلی به مسائل نگاه کرد.
وی افزود: نگاه ما به تاریخ به صورت کلاسیک است یعنی نگاهی کلی داریم و به دنبال صدور حکم هستیم اما در دانشگاه های بزرگ دنیا این نگاه به صورت تجربه گرایانه، دقیق و وسواسی است.
صفامنش سپس اهمیت و نقش خریطه شهرهای تهران و تبریز را در شناخت تاریخ مشروطه بیان کرد: این نقشه ها دارای اهمیت زیادی هستند. روی آن محل قرار گیری نیروهای دولتی از یک سو و نیروهای مشروطه خواه از جانب دیگر مشخص شده است. در پژوهش هایی توانستم به وسیله همین نقشه ها فرایند حمله نیروهای مشروطه خواه به تهران و فتح این شهر را بازسازی کنم.
او با بیان این که توانسته روی همین نقشه ها، بستر ۲۸۰۰ واقعه تفکیک شده تاریخی را جایگزین کند، افزود: این اتفاقات از چگونگی حمله بیرونی نیروهای مشروطه خواه به تهران تا دور زدن نیروهای دولتی و ورود مشروطه خواستار به دروازه دولت و سپس ترفندهای آنان در جنگ های کوچه به کوچه را نشان داده است.
این پژوهشگر به فضای شهرهای تهران و تبریز در دوران مشروطه اشاره نمود و اضافه کرد: فضاها می توانند بوی خویش را حفظ کنند یعنی از نظر ارتباط ذهنی با هم مربوط شوند. تبریز هم در دوره عباس میرزا زمینه ساز اتفاقاتی است که در تهران هم به وقوع می پیوندند و درواقع به یک امر، زمینه ساز برای انقلاب مشروطه است.
او درباره منبع این نقشه ها هم اظهار نمود: این نقشه ها در طول دوران و در زمان قاجار بوجود آمده اند. بعنوان مثال یکی از این نقشه ها توسط جاسوسان روسی در زمان فتحعلی شاه برداشته شد. در آن زمان این جاسوسان از اغلب شهرهای بزرگ ایران نقشه برداری کردند که حتی مکان خندق ها هم در این نقشه ها پیداست. پدربزرگم این ها به علاوه تصاویری از مشروطه خواستار را حفظ کرد و با استفاده از پدرم به دست من رسید.
صفامنش همینطور به نبود خانه مشروطه در تهران اشاره کردو و اظهار داشت: ما اغلب مکان های مهم در این باره را از بین برده ایم. در رو به روی بیمارستان شفا یحیاییان کوچه ای به نام ۱۴ مرداد وجود داشت اما بعدها این کوچه را تخریب کردند. در این کوچه بیشترین جنگ های مربوط به مشروطه صورت گرفته بود. در تبریز هم محله ای وجود دارد که بیشتر کنسولگری ها آنجاست. این محل بسیار اهمیت دارد اما اکنون به دست بساز و بفروش ها افتاده است.