آبنما کار: مدیرعامل خانه موسیقی با اشاره به نحوه حضور این نهاد صنفی در جشنواره موسیقی فجر و سایر رویدادهای دیگر از پیش نویس یک تفاهم نامه با آموزش و پرورش در حوزه موسیقی آگاهی داد.
خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی: چالش های پیش روی مجموعه های صنفی فعال حوزه فرهنگ و هنر کشورمان چالش هایی رنگارنگ و متنوع هستند که بسته به شرایط اقتصادی و سیاسی دولت ها در دوره های مختلف، همیشه گرفتار دگرگونی ها و تحولات اساسی می شوند که پرداختن به هر یک از آنها مجال ویژه ای می طلبد.
«خانه موسیقی» نیز همانند سایر نهادهای صنفی کشورمان روزهای پرفراز و نشیب زیادی را سپری کرده که دوران کرونا و تغییر ۱۰۰ درصدی شرایط کارهای موسیقایی در کشور، فعالیت آنرا بعنوان مهم ترین نهاد صنفی موسیقی کشور، تحت تأثیر قرار داده است. دورانی پرچالش که حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی در بخش اول گفتگوی خود با خبرگزاری مهر به بعضی از آن اشاره و به موضوعاتی رجوع کرد که دربرگیرنده نکات مهمی هم بود. نکاتی که برای خود مخالفان و موافقان زیادی دارد و خانه موسیقی را در این سال ها بعنوان یکی از مهم ترین مراکز چالش در حوزه موسیقی معرفی و البته آنرا تبدیل به فضایی کرده که مدیران دولتی حوزه فرهنگ و هنر از نقش مؤثر آن در پیشبرد فعالیت هنرمندان به آسانی نمی توانند عبور کنند.
اگرچه فعالان حوزه موسیقی پاپ به سبب قرار گرفتن در یک پروسه کاملاً اقتصادی خودرا تافته ای جدا بافته از مجموعه های صنفی حوزه موسیقی می دانند و غیر از تهیه کنندگان و ناشران آن هم به صورت انگشت شمار، تا حالا پایین ترین میزان مشارکت را در تحولات و برنامه های خانه موسیقی داشته اند، اما نمی توان بر تأثیر کارهای این نهاد صنفی در جریان کارهای موسیقایی این حوزه نیز به آسانی گذشت، فرآیندی که دربرگیرنده نکات حاشیه ای فراوانی است و می تواند در وقتی دیگر مورد واکاوی قرار گیرد.
مدیرعامل خانه موسیقی، در بخش دوم این گفتگوی تفصیلی به طرح نکات مهم دیگری همچون نحوه دخالت خانه موسیقی در بعضی رویدادهای موسیقایی، نقش خانه موسیقی در ثبت ملی و جهانی سازهای ایرانی، نحوه حضور این مجموعه صنفی در سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر، اتفاقات حاشیه ساز تأیید صلاحیت مربیان آموزشگاه های موسیقی کشور، ابتذال در موسیقی پاپ ایران، تنظیم پیش نویس یک تفاهم نامه میان خانه موسیقی و آموزش و پرورش و نیز حاشیه های انتخاباتی این نهاد صنفی پرداخت.
در ادامه بخش دوم و پایانی گفتگوی خبرگزاری مهر با حمیدرضا نوربخش مدیرعامل «خانه موسیقی» را می خوانید؛
* یکی از نکاتی که طی سالهای اخیر به چشم آمد و برای بعضی از منتقدان و اصحاب رسانه محل بحث شد، دخالت خانه موسیقی در بعضی رویدادهای موسیقایی همچون جشنواره موسیقی «کیش»، جشنواره موسیقی «امیر جاهد»، ماجرای ثبت تنبور و مواردی از این دست بود. فضایی که سبب ظهور و بروز ابهاماتی درباره چرایی این ورود شده است. مایلم در صورت امکان درباره اهداف خانه موسیقی برای ورود به این رویدادها توضیحاتی را ارائه نمایید. آیا خانه موسیقی برای مشاوره و امور اجرائی این رویدادها از طرف ستاد برگزاری انتخاب شده یا خود مایل به حضور در این برنامه ها بوده است؟
در بخش ثبت سازها باید تاکید کنم آنچه در این عرصه توسط خانه موسیقی صورت می پذیرد، مبتنی بر کارهای کنشگرانه است. به عبارتی ما حالا بدون سفارش از مجموعه یا افراد مشغول بررسی، کارشناسی و مشاوره به مراجع در رابطه با ثبت سازها هستیم. دراین زمینه نیز کارگروهی با همراهی وزارت میراث فرهنگی و گردشگری تشکیل شده که در آن مقدمه ثبت ملی و ثبت جهانی چند ساز در دستور کار قرار گرفته است.
در مسائل دیگری همچون بحث شهر خلاق تنبور، جشنواره موسیقی امیر جاهد و جشنواره موسیقی کیش که شما به آن اشاره داشتید هم باید بگویم که مدیران برگزاری این رویدادها از خانه موسیقی درخواست نمودند تا در برگزاری رویدادها کنارشان باشیم. این نکته را هم بگویم که ما جزو وظایف ذاتی خودمان می دانیم که در تمام اتفاقات موسیقایی کشور در صورت اینکه با چارچوب های هنری ما و قرار گرفتن در یک مدار درست هنری سازگار باشد، دخیل باشیم.
اگر مدیران جشنواره موسیقی از خانه موسیقی بخواهند که در برگزاری جشنواره موسیقی فجر همراه باشیم، طبیعتاً تا آنجا که بشود ما همراهشان بوده و تلاش می نماییم بعنوان یک نهاد تأثیرگذار نقش خودرا ایفا نماییم. چونکه خانه موسیقی یکی از مهم ترین نهادهای تخصصی حوزه موسیقی است بعنوان مثال درباره همین جشنواره موسیقی کیش که اشاره کردید، مدیران سازمان منطقه آزاد کیش آمدند و تلاش کردند تا جشنواره متفاوت تری را نسبت به سایر رویدادهای معمول موسیقی برگزار کنند. در این چارچوب هم از ما مشاوره خواستند و ما هم از همان ابتدا تاکید داشتیم تا اگر خواهان برگزاری یک رویداد هستید بیایید یک خلاء را بجای یک رویدادی که به صورت روتین در حال انجام می باشد، پر کنید. همین موضوع سفارش ما به دوستان بود و در همین چارچوب هم سعی کردیم تا به سهم خودمان همچون همفکری در حوزه سیاستگذاری، معرفی داور و همکاریهای اجرائی کنارشان باشیم و شما مطمئن باشید غیر از این چارچوبی که به آن اشاره کردم هیچ نوع مراوده مالی در کار نبود که بعضی از دوستان بخواهند روی موضوع حساسیت نشان دهند.
* با توضیحاتی که ارائه کردید، آیا این امکان وجود دارد که خانه موسیقی در رویدادی ملی چون جشنواره موسیقی فجر نیز ورود پیدا کند و در تصمیم گیری های کلان این حوزه اثر گذار باشد؟ موضوعی که با نگاه اجمالی به ترکیب شورای سیاستگذاری جشنواره امسال کمی بعید به نظر می رسد!
به هر حال اگر مدیران جشنواره موسیقی از خانه موسیقی بخواهند که در برگزاری جشنواره موسیقی فجر همراه باشیم، طبیعتاً تا آنجا که بشود ما همراهشان بوده و تلاش می نماییم بعنوان یک نهاد تأثیرگذار نقش خودرا ایفا نماییم. چونکه خانه موسیقی یکی از مهم ترین نهادهای تخصصی حوزه موسیقی است که خیلی از بزرگان موسیقی اینجا هستند و عموماً هم همچون هنرمندان و افراد تاثیرگذارند که تک تک شأن بعنوان یک صاحب نظر در این حوزه معرفی می گردند. از طرف دیگر در بخشنامه جشنواره موسیقی فجر هم نقشی برای خانه موسیقی نوشته شده که ما هم در همان اندازه همکاری می نماییم.
* یکی دیگر از نکات مهم و حیاتی که پیرو کارهای خانه موسیقی مطرح می شود انفعال چشم گیر بعضی از کانون های تابعه این مجموعه صنفی است که گویی فقط برای ماجراهایی چون تسهیلات بیمه و امثالهم تأسیس شده و تقریباً هیچ کارکرد صنفی دیگری برای اعضای خود ندارند. آیا باتوجه به فعل و انفعالات جدیدی که در کارهای خانه موسیقی اشاره داشتید قرار نیست تلنگر جدی به کانون های غیرفعال خانه موسیقی زده شود که بتوانند در قالب گسترده تری مطالبات صنفی هنرمندان و فعالان حوزه های مختلف حوزه موسیقی را پیگیری کنند؟
این انتقاد را وارد می دانم اما نه برای همه کانون ها؛ واقعیت این است ما این نکته ای را که اشاره کردید به دوستان آن زمان که می آیند و خودشان را برای عضویت در انتخابات هیأت مدیره کانون ها کاندیدا می کنند تذکر می دهیم و آن موقع هم چنین بحث هایی مطرح می شود که کسانی باید در این حوزه وارد انتخابات شوند که انگیزه و ایده داشته و دنبال تحول و اتفاقات مؤثر باشند. کما اینکه در همین چارچوب تعدادی زیادی از کانون های ما کارهای صنفی مؤثری را انجام داده اند که در حوزه های کاری خودشان کارهای بسیار مؤثری بوده و شرایط مناسبی را برای خانه موسیقی به ارمغان آورده اند.
به عنوان مثال الان کانون صدابرداران خانه موسیقی یکی از مهم ترین و درجه یک ترین مجموعه ها برای صدور گواهی نامه آموزش صدابرداری هستند که چه به لحاظ برگزاری دوره های آموزشی و چه به لحاظ استانداردهای لازم دراین زمینه جزو برترین های این حوزه به حساب می آیند.
کانون نوازندگان کلاسیک ما نیز تا حالا چندین دوره جشنواره برگزار کردند که در نوع خود دارای خاصیت های ممتازی بود. ما در کانون ساز ندگان ساز نیز طی سال هایی مهم ترین نمایشگاه ساز کشور را برگزار کردیم که هر کدام تجربه های بسیار ارزشمندی برای ما بود.
همه این مواردی که اشاره کردم نشان دهنده عدم انفعالی است که در کانون های خانه موسیقی دیده می شود و اگر هم چیزی بعنوان انفعال و کم کاری از آن یاد می نماییم مربوط به تعداد کمی از کانون ها می شود که تعدادشان واقعاً اندک است. ما حتی مدتی است نظارت بر آموزش موسیقی آموزشگاه ها در کشور را با همکاری دفتر آموزش معاونت هنری وزارت ارشاد به عهده گرفتیم که برمبنای آن طی بهره مندی از اعضای کانون های مختلف کارت صلاحیت تدریس در آموزشگاه ها توسط خانه موسیقی به متقاضیان اعطا می شود.
* که البته در این راستا انتقاداتی هم از طرف بعضی از مربیان و آموزشگاه داران حوزه موسیقی در استانها مطرح شده که عمده آن متمرکز بر برخی رفتارها از طرف بعضی از استادان و هنرمندانی بوده که چندان به مذاق بعضی ها خوش نیامده است.
به هر حال هر کسی که مورد آزمون قرار می گیرد ممکنست به سبب نوع برخورد یک ممتحن مقداری ناراحتی ایجاد شود که من این شرایط را طبیعی قلمداد کرده و پدید آمدن چنین شرایطی فقط یک اتفاق لحظه ای می دانم که به هیچ عنوان در کلیت امتیازدهی و تأیید صلاحیت تأثیری ندارد.
آموزش اصلاً مقوله ای برای مماشات و تسامح و تساهل نیست. شما مطمئن باشید اگر موسیقی ما در سالهای اخیر تنزل پیدا کرده بخش اعظمی از آن به موضوع مهم آموزش باز می گردد. امروز بعضی از آثاری که از طرف هنرمندان نسل جوان ما در حوزه موسیقی بعنوان یک نقطه ضعف توصیف می شود ریشه در ضعف آموزشی دارد من یک نکته را به شما و خوانندگان این مطلب بگویم که امر آموزش، مهم ترین رکن زیر بنایی حوزه موسیقی است. آموزش اصلاً مقوله ای برای مماشات و تسامح و تساهل نیست. شما مطمئن باشید اگر موسیقی ما در سالهای اخیر تنزل پیدا کرده بخش اعظمی از آن به موضوع مهم آموزش باز می گردد. امروز بعضی از آثاری که از طرف هنرمندان نسل جوان ما در حوزه موسیقی بعنوان یک نقطه ضعف توصیف می شود ریشه در ضعف آموزشی دارد و این موضوعی است که دغدغه بنده و خیلی از استادان موسیقی ایران است که متأسفانه در سالهای گذشته نظارت خوبی روی آن انجام نگرفته بود.
اما در این ماه ها بواسطه پیگیری هایی که با دفتر آموزش های معاونت هنری وزارت ارشاد صورت گرفت، خانه موسیقی مبحث مهم نظارت بر آموزشگاه های موسیقی را به عهده گرفته تا اتفاقی که به بیراهه رفته بود، باردیگر به مسیر اصلی خود بازگردد. چونکه در این سال ها ماجرا به شکلی هدایت شده بود که هر کسی در هر جایگاهی به صرف داشتن مدرک در هر شرایطی که دلخواهش بود به تدریس موسیقی مشغول می شد.
ما نباید موضوع «تدریس» را با «اشتغال» ممزوج نماییم. اینکه بیاییم و به بهانه توسعه اشتغال در موسیقی شرایطی را مهیا نماییم که همه در هر شرایط حداقلی بیایند و به تدریس این حوزه مشغول شوند اصلاً دیدگاه درستی نیست. اتفاقاً به همین خاطر است که نمی توانیم اهل مماشات به بهانه بیکار شدن تعدادی باشیم. ما که نمی توانیم غذای مسمومی را به خورد مخاطبان و هنرجویانی بدهیم و بعد بگوییم به خاطر اینکه دوست نداشتیم کسی بیکار شود، دست به چنین اقدامی زدیم. پس آنچه انجام گرفته تکیه بر حفظ اصول و قواعدی است که باید انجام می گرفت و حالا طبیعی است که عده ای دلخور شوند. این پروسه در شرایطی است که حالا در خیلی از آموزشگاه های کشور افراد مختلفی حضور دارند که به هیچ عنوان دارای صلاحیت آموزش نیستند من حتی بسیاری از افراد را سراغ دارم که خودش هنوز کتاب دوم هنرستان را تازه تمام کرده، اما مشغول تدریس کتاب اول است.
بیایید باور نماییم معلمی در موسیقی به این سادگی نیست و هر هنرمندی با دریافت مدرک لیسانس و فوق لیسانس هم حتما نمی تواند مدرس خوبی باشد. پس بازهم تکرار می کنم که بر طبق این اصول و آداب ما به هیچ وجه مماشاتی نمی نماییم. خوشبختانه افرادی هم که از طرف خانه موسیقی برای امور مربوط به صلاحیت مربیان موسیقی به کار گرفته شده اند همگی از بهترین و ممتازترین هنرمندانی هستند که کسی نمی تواند در صلاحیت آنها بر امر داوری خدشه وارد کند.
حالا ممکنست در این اوضاع به سبب شرایط روحی یکی از داوران در آن روز داوری مساعد نباشد، اما این حالت کوچک ترین تأثیری در روند داوری اش نداشته و نخواهد داشت. ضمن اینکه باید اعلام کنم در این پروسه داوری نرم افزارهای الکترونیکی طراحی شده که تمامی مکالمات مربوط به داوری ثبت و ضبط می شود که در هر زمانی قابل دسترسی است. بدین سبب هرکسی در این پروسه اعتراضی داشته باشد بطور قطع به شکایت وی در این چارچوب رسیدگی خواهد شد.
* شما که تا این حد به موضوع آموزش حساسیت دارید، پس چرا قدرت صنفی مجموعه شورای عالی، هیأت مدیره و مدیرعامل خانه موسیقی به ابتذال محضی که در حوزه موسیقی پاپ خصوصاً در حوزه ترانه و ملودی، فارغ از جنبه های سرگرمی و مفرح آن در کشور روند رو به رشدی داشته، رسیدگی نمی کند؟ چرا باید شاهد این همه اتفاقات ناپسند و ناهنجار در این عرصه باشیم که اگر استثنائات و تلاش فردی بعضی از آهنگسازان، شاعران، خوانندگان، نوازندگان و تهیه کنندگان این حوزه نبود، شرایط از آنچه در آن قرار داریم بدتر هم می شد؟
اینها نکاتی است که بنده هم با شما هم صدا هستم. البته من به ژانری که اشاره شد کاری ندارم، برای اینکه یک دفعه درباره ماجرای موسیقی پاپ صحبتی کردم که تیتر آن به شکلی منتشر گردید که گویی بنده مخالف موسیقی پاپ هستم. در صورتیکه اصلاً چنین نیست و من در همین چارچوب پرسش شما بازهم به ژانری تاکید نمی کنم. اما اینکه سطح موسیقی و شعر در همه بخش ها تنزل پیدا کرده را تأیید می کنم، شرایطی که به سبب گستردگی مخاطب در ژانر موسیقی پاپ مقداری بیشتر از عرصه های دیگر نمود خودرا نشان داده است. البته در موسیقی ایرانی هم همین هست ولی به فاجعه باری که شما اشاره داشتید نیست.
بلایی بر سر ذائقه جامعه آمده که امروز فلان خواننده درجه چندم وقتی یک سرفه می کند، در صفحه مجازی چندین میلیون لایک می خورد. این ها دست کیست؟ باور کنید نه دست خانه موسیقی، نه دفتر موسیقی و نه دست هیچکس دیگر جز ذائقه ای که بلای بدی سرش آمده است متأسفانه امروز در حوزه موسیقی پاپ شاهد هم ابتذال در کلام و هم در موسیقی هستیم. اما اینکه شما می گوئید چرا خانه موسیقی در مقابل این شرایط ناخوشایند کار نمی کند، پرسشی مطرح می کنم که «چه کاری باید انجام می دادیم که ندادیم؟ مگر بالا و رفتن سطح کیفی جریان موسیقی دست من و خانه موسیقی است؟» بطور قطع پاسخ منفی است.
زیرا بر این باورم شما باید راجع به این مساله مهم یک کار پژوهشی انجام دهید. آنگاه مطمئن می شوید که مجموعه هایی چون خانه موسیقی کاری نمی تواند انجام دهد. پرسش اصلی اینجاست که ذائقه جامعه را چه کسی عوض کرده است؟ اصلاً شما فرض را بر این بگذارید که ما بخشنامه صادر نماییم، چه اتفاقی می افتد؟ آیا آن بخشنامه ای که ما برای مقابله با ابتذال در شعر و ترانه صادر کردیم ضمانت اجرائی دارد؟ اصلاً آمدیم و تهیه کننده و خواننده محبوبی که کارهای دست پایین اما پرطرفداری می خواند، حرف ما را گوش کنند و دست به خلق اثری فاخر در قالب های اصولی شعر و ترانه بزنند. تضمین این چیست که مخاطبانش از همان کار استقبال کنند؟ آیا فکر می کنید این اثر همانند سایر کارهای بی کیفیت و بعضاً مبتذلی که تا حالا منتشر نموده، به اصطلاح «لایک» می خورد؟ واقعاً این ها را چه افرادی تعیین می کنند؟
بنده بر این باورم بلایی بر سر ذائقه جامعه آمده که امروز فلان خواننده درجه چندم وقتی یک سرفه می کند، در صفحه مجازی چندین میلیون لایک می خورد. این ها دست کیست؟ باور کنید نه دست خانه موسیقی، نه دفتر موسیقی و نه دست هیچکس دیگر جز ذائقه ای که بلای بدی سرش آمده است. به طور قطع اگر مجموعه خانه موسیقی رسانه ای هم تراز با رسانه ملی داشت آن وقت شما می توانستید این بازخواست را متوجه بنده بعنوان مدیر عامل خانه موسیقی کنید که چرا با وجود داشتن یک رسانه، نتوانستید مقابل این حجم از موسیقی های مبتذل ایستادگی کنید؟ بطور قطع اگر موسیقی دارای یک رسانه معتبری بود آن وقت مبتذل خوان ها هم مشتری نداشتند و اینگونه نمی شد که برای ابتذال مسابقه بگذارند.
بیاییم باور نماییم اینها دست کسی نیست، اصلاً شما تهیه کننده ها و دفتر موسیقی را همین الان برای مقابله با چنین شرایطی به خط کن اما آیا با نداشتن رسانه ای فراگیر می توانید مقابل چنین جریان سنگینی بایستید؟ من بازهم پاسخ می دهم: به هیچ وجه. چونکه همین فضای مجازی شرایطی را برای برخی خوانندگان مهیا کرده که آنها چه ارشاد مجوز بدهد چه ندهد کار خودشان را می کنند.
* البته فکر می کنم در این شرایط هم نباید دست روی دست گذاشت و می بایست کارهایی را به سهم خودتان انجام دهید که بتوان در مقابل این جریان مخرب ایستادگی کرد.
بله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خانه موسیقی وظایفی دارند که ما هزار بار آن وظایف را انجام دادیم. اما متأسفانه رسانه فراگیری چون صدا و سیما همراه ما نبود. ما در همین مواردی که شما اشاره کردید بارها و بارها جلسات مختلفی برگزار کردیم. حتی با مدیران مختلف دفتر موسیقی وزارت ارشاد هم در ارتباط با مجوزها نشست های مختلفی داشتیم اما هیچ نتیجه ای به همراه نداشت. شرایطی که در رسانه ملی واقعاً می توانست سبب اتفاقات خوشایندی برای پیش گیری از ابتذال در موسیقی و ترانه شود که متأسفانه نشد. مشکل اصلی ذائقه شنیداری عموم جامعه بوده که به شدت هم لطمه دیده است.
ببینید محدوده ما همین کارهایی است که به آن اشاره کردم. من هم به سهم خود از هر تریبونی استفاده کردم و گفتم: «آی مردم شریف ایران کمی به گوش هایتان احترام بگذارید» پس همین جا هم باردیگر می خواهم استفاده کنم و بگویم: «ما مردم فقط نباید به تاریخ، کوروش، نخستین منشور حقوق بشر و مواردی از این دست بنازیم.» من به مردم عزیزمان می گویم آیا امروز فرهنگ رایج ما ربطی به تمدن کهن ایران زمین دارد؟ آیا با موسیقی که امروز گوش می نماییم می توانیم حرف از کوروش کبیر، تاریخ، اسطوره و تمدن کهن بزنیم؟ بطور قطع خیر. برای اینکه این ها به ما می گویند: «موسیقی و کلام تو همین هایی شده که امروز گوش می کنید. موسیقی هایی که دیگر هیچ ربطی به حافظ و سعدی و مولانا ندارد.»
آیا امروز ما باید به حافظ و سعدی و مولانا فقط در حرف بنازیم و وقتی شب یلدا می شود فکر فال حافظ و شاهنامه فردوسی باشیم؟ آیا باورهای ما فقط به صورت آئین های ایرانی می شود؟ اگر غیر از اینهاست پس کلام امروزی که در موسیقی هایمان به کار می بریم چیست؟ اصلاً الان ما با بزرگان ادبیات ایران زمین چه نسبتی داریم؟ اگر موسیقی مان این است بطور قطع نمی توانیم خودرا ملتی متمدن با تاریخی چند هزار ساله بدانیم. چون این تاریخ با ذائقه دیداری و شنیداری ما هیچ نسبتی ندارد. پس بیاییم یک ذره فکر نماییم و به فرزندانمان یاد بدهیم که چه بشنوند و چه نشنوند. آن وقت می توانیم بگوییم که با این تمدن نسبت داشته و آدم های با فرهنگی هستیم. اتفاقاً در همین شرایط است که ذائقه مردم ارتقا پیدا کرده و آنهایی هم که مبتذل می خوانند دیگر نمی توانند دست به خوانش چنین آثاری بزنند.
* شرایطی که بطور قطع می تواند در حوزه های دیگر نیز تسری پیدا نکرده و کار را به جایی نرساند که دانش آموزان یک مدرسه ابتدایی ترانه هایی را به صورت جمعی بخوانند که زیبنده آموزش و پرورش ما نیست. یک زنگ خطر جدی که خدا می داند در صورت بی توجهی به آنچه سرنوشتی در انتظار فرهنگ و هنر این سرزمین است.
بله، هم اکنون موسیقی پاپ دهه هفتاد ما بهتر بود یا الان؟ چرا آن موسیقی های باارزش دیگر نیست؟ چون برمبنای مشتری مداری کار به جلو هدایت شده نه در جهت ارتقای فرهنگ شنیداری. تولیدات موسیقایی هم رفته تا همین ذائقه امروزی را پوشش دهند. ذائقه ای که منجر به رشد قارچ گونه خوانندگانِ بدون پیشینه و راه صد ساله یک شبه پیمودن شده است. این ها دست کیست؟ دست خانه موسیقی است؟ بطور قطع خیر. اینها همه نشأت گرفته از شرایطی است که فقدان یک مسیر درست در معرفی شنیدن موسیقی خوب را معلوم می کند. شرایطی که کاری کرده تا موسیقی ایرانی تا این حد به حاشیه رفته و کاری کند که دیگر مردم تحمل شنیدن ۱۰ دقیقه ساز و آواز را نداشته باشند. ساز و آوازی که اصل موسیقی ایرانی است.
برای چه فریاد سر فلان خواننده می زنید که چرا فلان ترانه مبتذل را خوانده یا نخوانده؟ به نظر من فریاد را باید بر سر مسئولان زد من یک خواننده موسیقی سنتی هستم پس درباره همه شرایطی که گفتید دغدغه بیشتری داریم. ما هم با شما هم صداییم. ولی واقعاً باید چه کرد؟ من به سهم خودم هر از گاهی که کنسرت برگزار می کنم آواز می خوانم به جهت اینکه می گویم مردم باید آواز بشنوند. استاد محمدرضا شجریان هم آواز خوان بود و در کنسرتهای خود غیر از خوانش تصنیف و ترانه که نمک کنسرت است، اغلب آواز می خواند. اما امروز آواز کجاست؟
ما باید به جامعه هشدار و شوک بدهیم که در عرصه موسیقی کجا بودیم و به کجا می رویم؟ اصلاً برای چی فریاد سر فلان خواننده می زنید که چرا فلان ترانه مبتذل را خوانده یا نخوانده؟ به نظر من فریاد را باید بر سر مسئولان زد. مسئولانی که وقتی می گوئیم در مدارس آموزش موسیقی درست ندهید نتیجه اش رجوع میلیون ها دانش آموز معصوم و دسته گل به موسیقی کف خیابان ها و خوانش دسته جمعی آن پیش روی ناظم و مدیر در یک مدرسه است که بعد صدای همه در می آید که چنین و چنان. اصلاً چه بهتر که در همان محیط مدرسه موسیقی درست را آموزش بدهیم.
اتفاقاً ما در همین زمینه مشغول تدوین پیش نویس تفاهم نامه ای با آموزش و پرورش هستیم که بتوانیم موضوع آموزش اصولی و درست موسیقی را در فضای آموزشی کشور دنبال نماییم. مدتی پیش هم با مدیرکل فرهنگی وزارت آموزش و پرورش مذاکراتی را انجام دادیم تا بتوانیم به صورت جدی پیگیر این مساله باشیم. به هر ترتیب اگر گوش بچه ها در همین مراکز آموزشی با صوت درست آشنا شود آن وقت دیگر هر صدای فالشی را هم نپسندیده و حتی در سرودهای مدرسه ای نیز شکل زیباتری از اجرای موسیقی را تجربه می کند. موضوعی که حتی در توازن و تعادل روحی نیز اثر بخش است.
منبع: abnamakar.ir