خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار – ۳۵ مادربزرگی که خانه اش هزار قصه داشت

آبنما کار: موسیقی تیتراژ مجموعه تلویزیونی خونه مادربزرگه به آهنگسازی بهرام دهقانیار بدون هیچ شک و شبهه ای برگی تاریخ ساز از ماندگارترین و خاطره سازترین ملودی های دوران کودکی دهه شصتی ها بود.
دریافت 3 MB
خبرگزاری مهر – گروه هنر – علیرضا سعیدی: کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش می کند با انتخاب عناصر، فرم ها و چینش ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف الزامی ایجاد می شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می کند.
آنچه بهانه ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطره سازترین موسیقی های مربوط به برخی برنامه ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای خیلی از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع باردیگر به آنها برای ما در هر شرایطی می تواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطره بازی که بعد از شروع و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطره بازی هفتگی در ایام جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سال هایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بصورت هفتگی می توانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آنرا دنبال کنید.
در سی و پنجمین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی تیتراژ مجموعه تلویزیونی «خونه مادربزرگه» به کارگردانی مرضیه برومند رفتیم که نخستین بار در سال ۱۳۶۶ در بحبوحه اتفاقات ریز و درشت سیاسی – اجتماعی کشور، آن هنگام که ایران عزیزان بواسطه حماسه آفرینی های مردان و زنان این سرزمین در یک جنگ نابرابر قرار داشت، از آنتن شبکه دو سیما تقدیم نگاه مخاطبانی در گروه سنی کودک و نوجوان شد که آن سال ها با تمام رویدادهای مختلفی که مقابل خود می دیدند، اما دنیا برایشان شیرین تر از این روزهای سراسر التهاب این دوران بود. شرایطی که آنها را آدم هایی قانع اما پر از شور و هیجانی کرده بود، که با تماشای چند عروسک در خانه مادربزرگ شمالی قصه، حالشان یک دنیا خوب تر می شد و با موسیقی ابتدایی در آن صفحه سیاه و سفید و خاکستری تلویزیون می روند به جهانی که فقط مختص آن دوران بود و دیگر هم هیچ گاه تکرار نشد.
مجموعه تلویزیونی «خونه مادربزرگه» سریال عروسکی بود که بیش از ۳۰ سال پیش در قالب یک مجموعه بیست و چهار قسمتی تولید و و از شبکه دوم سیما پخش گردید. اثری که بعد از نخستین دوره پخش، بارها و بارها از شبکه های مختلف تلویزیون پیش روی مخاطبان قرار گرفت و به قدری دربرگیرنده جذابیت های خاطره ساز و محتوایی بود که همچنان از آن بعنوان یکی از ماندگارترین مجموعه های تلویزیونی سیما در زمینه کودک و نوجوان یاد می شود. مجموعه ای که با هوشمندی یک کارگردان به شدت کاربلد و مخاطب شناس به نام مرضیه برومند و گروه استثنائی اش توانست در وقت بسیار کوتاهی رگ خواب مخاطبانش را پیدا کند و بچه های آن دوران را پای تلویزیون میخکوب کند. ساختاری که بهرام دهقانیار آهنگساز را وادار کرد تا چاره ای برای ساخت یک موسیقی متن و تیتراژ ماندگار نداشته باشد و منجر به تولید قطعه ای شود که بمحض شنیدن موسیقی اش یک راست می رسیم به صندوقچه خاطرات افکاری که یک عالم از دهه شصت یادگاری دارند.

قصه مجموعه «خونه مادربزرگه» هم آن جایی شروع می شود که با ورود خانواده آقا حنایی و گل باقالی خانم به همراه دو جوجه فرزندشان، آرامش خونه مادربزرگه را برای مخمل (گربه یکی یکدانه مادر بزرگه) به هم می ریزد. یک شخصیت کاریزماتیک و به یاد ماندنی که خود دارای شیرینی ها و رفتارهایی بود که هیچ گاه نمی توانیم کارها و نقشه های جاهلانه اش برای رفتن مرغ و خروس های خانه مادربزرگ و دشمنی اش با هاپوکومار دوست داشتنی را فراموش نماییم.
رنگ آمیزی و نوع روایت «خونه مادربزرگه»، دربرگیرنده مولفه های بصری جذاب و آموزشی با موسیقی بود که انگار ملودی و ترانه اش به سازندگانش الهام شده بود که چه بخواهند و چه نخواهند محکوم به ساخت اثری هستند که می بایست تا ابد در ذهن ها باقی بماند شما در نظر بگیرید مجموعه ای که در آن هنرمندانی چون مرضیه برومند، هنگامه مفید (گوینده شخصیت مادربزرگ) با آن تکیه کلام معروف «جان قربان» و شخصیت مقتدر اما مهربانش، راضیه برومند (گوینده شخصیت مراد)، بهرام شاه محمدلو (گوینده شخصیت مخمل)، رضا بابک (گوینده شخصیت آقا حنایی)، فاطمه معتمد آریا (گوینده شخصیت گل باقالی خانم)، آزاده پور مختار (گوینده شخصیت نوک سیاه)، مریم سعادت (گوینده شخصیت نوک طلا)، هرمز هدایت (گوینده شخصیت هاپو کومار)، مسعود کرامتی (گوینده شخصیت حلزون) و هنرمندان دیگری چون ایرج طهماسب و حسن پورشیرازی و تعدادی دیگر با هنرمندی هرچه تمام تر در خدمت گروه اجرائی در بخش هایی چون عروسک گردانی و ساخت عروسک هستند، مگر می شود نتواند آن گونه که باید در روح و تفکر کودک و نوجوان ایرانی آن سال ها رسوخ نکند؟ شرایطی که سادگی و شادمانی هایش به قدری در این روزگار کم شده که همیشه خودمان را تصور می نماییم که ای کاش روزی در کاخ آرزوهایمان بشود تا بتوانیم در خانه مادربزرگه این قصه فقط چند لحظه قدم بزنید.
رنگ آمیزی و نوع روایت قصه «خونه مادربزرگه»، دربرگیرنده مولفه های بصری جذاب و آموزشی با موسیقی بود که انگار ملودی و ترانه اش به سازندگانش الهام شده بود که چه بخواهند و چه نخواهند محکوم به ساخت اثری هستند که می بایست تا ابد در ذهن ها باقی بماند. موسیقی که با ترانه ساده و بی آلایشی که داشت از اول تا اختتام دم از مهربانی و رفاقتی می زند که این سال ها شاید ذره های کوچکی از آن در پیرامون زندگی پر آشوبمان پیدا می شود.

بهرام دهقانیار یکی از همان آهنگسازانی که همراه با تعداد اندکی از فعالان موسیقی ایران زمین، در باشگاه خاطره سازان موسیقایی سریال ها و مجموعه های تلویزیونی سیما حضور فعالی داشته و دارد، در این چند سال گفتگوهای زیادی درباره ملودی ها و موسیقی های نوستالژیکش انجام داده، که هر کدام در برگیرنده نکات خواندنی و جذابی برای مخاطبان بوده است.
وی مدتی پیش بود که در گفتگویی پیرامون موسیقی «خونه مادربزرگه» و دلیلهای ماندگاری این ملودی ها در دهه شصت اظهار داشته بود: زمینه ای برای تولید این آثار فراهم بود و آن عبارت بود از آموزش درست و علمی ساز پیانو و آماده بودن برای پذیرایی از انواع قالب های موسیقی سالم که به شناخت من کمک می کرد تا بفهمم آهنگسازان کشورهای دیگر چگونه موسیقی می ساختند.
این آهنگساز بیان کرده بود: وقتی من پیانو کار می کردم، با آثار آهنگسازانی آشنا شدم که برای کودکان، موسیقی ساخته بودند، من اینها، به ویژه ساخته های آهنگسازان روس را، مورد بررسی قرار دادم و دیدم اگر از ملودی موسیقی خودمان استفاده نمائیم ولی ترکیبات هارمونیک و ساختمان اثر، جهانی باشد به فرم ساختاری خاصی می رسیم. این همزمان شد با آشنایی من با خانم مرضیه برومند که سفارش کار «خونه مادربزرگه» را دادند و چون فضای داستان در شمال اتفاق می افتاد من موسیقی دشتی را با موسیقی فانتزی کودک ادغام کردم که منجر به آن تم شد.

دهقانیار در گفتگوی دیگری هم با اشاره نحوه همکاری اش با مرضیه برومند در مجموعه «خونه مادربزرگه» توضیح داده بود: خانم مریم سعادت شاگردِ پیانوی من بود و بتازگی نیز فارغ التحصیل شده بود، پس از مدتی به دهقانیار: فکر می کنم یکی از مهم ترین دلایلِ پذیرشِ کارهای من توسط مردم این بوده است که تا آن زمان که خودم قطعه ای را درک نکردم و تمامیتِ خودم را در آن نریختم به گوشِ کسِ دیگری نرساندم من اظهار داشت که خانم برومند مشغول ساخت سریالی عروسکی است و دلش می خواهد با یک جوان بعنوان آهنگساز کار کند. دوست داری این کار را کنی یا نه؟ من هم پذیرفتم. خانم برومند، قصه را برای من تعریف کرد و بلافاصله تم اصلی در گوشم صدا کرد. استقبالی که از آن کار شد، بی سابقه بود و خوشحالم که این قطعه یکی از کارهایی شده است که در بافت شنیداری مردم نفوذ کرده است؛ افتخاری از این بالاتر برای یک هنرمند نیست که اثرش در حافظه تاریخی شنیداری جامعه بنشیند. به ویژه که این شانس را داشته باشد که کارش تکرار شود، چون برخی قطعات می رود و می آید و فراموش می شود.
وی اشاره کرد: فکر می کنم یکی از مهم ترین دلایلِ پذیرشِ کارهای من توسط مردم این بوده است که تا آن زمان که خودم قطعه ای را درک نکردم و تمامیتِ خودم را در آن نریختم به گوشِ کسِ دیگری نرساندم. البته نمی توانم این مساله را کتمان کنم که اگر آن کارها موفق شده است، به خاطرِ آن بوده است که تمام تیمِ اجرائی درجه یک بوده اند.
خانم برومند همیشه خواهری را در من تمام کرد، من ۲۰ ساله بودم که ایشان به من اطمینان کرد و ساختِ موسیقی «خونه مادربزرگه» را به من سپرد. ما از همان تجربه تا آخرین همکاری مان در «شهر موش های دو» کوشیدیم تا وقتی کار به پایان می رسد با افتخار به همدیگر نگاه نماییم. امیدوار هستم ایشان برای فرزندان و هنرمندان این سرزمین کار تولید کنند.

به هر ترتیب درباره خاصیت های آهنگسازی بهرام دهقانیار و خاطره سازی هایی که با زبان موسیقی انجام داده طی سالهای اخیر گزارش و مطالب مختلفی انتشار یافته که از حوصله این نوشتار خارج است، اما قطع به یقین او یکی از سردمداران آهنگسازی سریال ها و مجموعه های نوستالژیک سیما در دهه های شصت و هفتاد است که ای کاش فرصتی فراهم گردد تا بدون در نظر گرفتن شرایط سنی و کلید واژه عجیب و غریب «پیشکسوت» در جایی و رویدادی از او و هم نسلانش که برای بخش عظیمی از یک جامعه هدف خاطره سازی کردند، قدردانی شود.
دنیای این روزها من و ما پر از زشتی ها و پلشتی های فراوانی است که سرنوشت آدم های جهان را گرفتار سردرگمی های عاطفی و روحی فراوانی کرده، شرایطی که ثبت خاطره ها و روایت های در رابطه با چند سال قبل می تواند سرمایه ای هر چند اندک برای رجوع به آن در ایام سخت و ترمیم قسمتی از عواطفی باشد که دنیای خاطرات می تواند در این چارچوب نقش بهادار ای ایفا کند. نقشی که همین موسیقی های به ظاهر ساده که در کمال سادگی و کمبود امکانات تولید و ساخته شد، اما حالا گنجینه ای اسرارآمیز در صندوق افکاری هستند که با این نواهای نوستالژیک درحال حاضر به بقا ادامه می دهد.

منبع: