به گزارش آبنما کار فعالان حوزه صنایع دستی از آن دسته هنرمندانی هستند که همواره مشکلات در ارتباط با فروش را چون باری بر دوش خود می کشند. چنین به نظر می آید که یکی از اشکالات اساسی در این عرصه به بازاریابی و تجاری سازی باز می گردد که پیشتر هم از جانب معاون صنایع دستی به آن اشاره شده بود؛ اما چرا صنایع دستی مشکل بازاریابی دارد و بعضی از هنرمندان این حوزه درنهایت بازیچه ی دلالان بازار می شوند؟
به گزارش خبرنگار تجسمی ایسنا، بروز و ظهور استارتاپ ها و رونق گرفتن بازاریابی در زمینه صنایع دستی از مواردی است که به تازگی با تأکیدهایی که بر اهمیت تجاری سازی در این عرصه شده، بیشتر از پیش در حال شکل گرفتن است. باآنکه جان گرفتن استارتاپ ها در کشور ما پیشینه ی چندان طولانی ای ندارد اما از دید کارشناسان نقش مهمی در رونق گرفتن فروش و تجارت دارند. فعالیت استارتاپ ها و بازاریابی محصولات و یا خدمات این استارت آپ ها در ایران اما با چالش هایی مواجه می باشد که سبب شده برچسب «غیرقانونی» به تعدادی از این فعالیت ها زده شود.
سیدعزت الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی هم مدتی پیش در رونمایی از محصولات دانش بنیان گردشگری و صنایع دستی با انتقاد از این مشکلات اظهار داشته بود: «در حوزه فضای مجازی گرفتار عقب ماندگی هستیم، اصولاً فضای مجازی به رسمیت شناخته نشده است، فعالیت استارت آپ هم به رسمیت شناخته نشده است و هر کاری در این فضا می خواهند انجام دهند، می گویند برخلاف قانون است و چون به رسمیت شناخته نشده، فکر می کنند گناه شده است.»
فارغ از این موارد اما درباره ی بازاریابی و استارتاپ ها در زمینه صنایع دستی همواره سوالاتی از قبیل این که بروز و ظهور این فعالیت ها چه دردی از مشکل فروش در این عرصه دوا می کند؟ آیا زمینه مناسبی برای فعالیت روش های بازاریابی نوین وجود دارد و این که چرا بیشتر این استارتاپ ها وب سایتی برای رجوع ندارد؟ مطرح بوده و هست.
برای یافتن پاسخ سوالاتی که پیشتر به آنان اشاره شد، به گفت و گو با میثم عبدی، مدیر عالی کسب وکار و مجموعه دار در زمینه صنایع دستی پرداختیم تا ابعاد این مسأله را جویا شویم.
بازاریابی کجای صنایع دستی است؟
این کارشناس در ابتدا به این پرسش که چقدر این روزها بازاریابی و برندینگ در زمینه صنایع دستی پیشرفت کرده است؟ می گوید: «ببینید یک رجوع به رشته های صنایع دستی کنید. ما در صنایع دستی رشته های متنوعی داریم. اگر یک نگاه جامعی به این رشته ها داشته باشید، مشاهده می کنید که در طول زمان تعدادی از این رشته ها توانسته اند بازار خوبی برای خودشان پیدا کرده و جلو بروند برای مثال فرش یا گونه هایی از صنایع چوبی و یا قسمتی از صنایع فلزی.»
او ادامه می دهد: «واقعیت این است که اساسا بازاریابی یک علم جامع است و اگر گونه هایی از صنایع دستی امروز توانسته اند بازاری را برای خودشان باز کرده و رشد کنند، به سبب این است که در گوشه ای از زمان، خواسته یا ناخواسته اصول بازاریابی برای آن اتفاق افتاده وگرنه قطع به یقین نمی توانستند بازار مناسبی پیدا کنند.»
عبدی در تعریف بازاریابی می گوید: «بازاریابی یک تعریف مشخص دارد. ما اول باید بپذیریم که در صنایع دستی یک محصول را تولید می نماییم و این محصول باید به فروش برسد تا بتواند گردش مالی بوجود آورد. به کل فرایندی که بعد از تولید محصول تا آن زمان که محصول به دست مشتری برسد و گردش مالی به وجود بیاید، بازاریابی گفته می شود. حالا نمونه های سنتی و مدرن داریم که هرکدام دارای شاخه های گوناگونی هستند، ولی در کل، بازاریابی یک علم تجربی و قطعی در دنیا است که همه با آن کار می کنند. اگر دوستان هنرمند در صنایع دستی این را بپذیرند، می شود با آنها صحبت کرد و به مبحث بازاریابی ورود کرد. اگر هم نه، همان اتفاقی که قبلا افتاده بود خواهد افتاد و همان شرایط قبلی ادامه پیدا خواهدنمود.»
راز آلود بودن صنایع دستی، سدی فکری در ذهن اساتید
این کارشناس در ادامه در پاسخ به این پرسش که چقدر با این فرضیه که صنایع دستی مشکل فروش دارد، موافق است؟ چنین اظهار می کند: «البته من خیلی معتقد نیستم که صنایع دستی ما مشکل تولید ندارد. اتفاقا احساس می کنم دلیل این که برخی رشته های صنایع دستی ما هم اکنون دیگر وجود ندارند، این است که دیگر تولید نشده اند. حالا چرا دیگر تولید نشده اند، چون استادکارهای خوبی نداشته اند و استادکارهای خوبِ قدیم، شاگردان خوبی تربیت نکرده اند. همین تولید نشدن بخشی است اما یک بخش دیگر این است که آن چیزی هم که تولید می شود، احتیاج به عرضه شدن دارد که بطور قطع از کانال بازاریابی و فروش اتفاق خواهد افتاد.»
او ادامه می دهد: «یکی از نقدهایی که من در ارتباط با صنایع دستی ایران دارم، همین مبحث است؛ یعنی فعالانی که در امر تولید، بازاریابی و فروش صنایع دستی مشغول به کار هستند، هیچ یک محتوای مورد نیاز بازاریابی را در کلاس های جهانی تولید نمی کنند؛ برای مثال در ایران و در زمینه صنایع دستی ما می بینیم که از برخی آثار عکاسی می شود. وقتی با نمونه های تراز اول دنیا مقایسه می کنید، حتی نوع عکاسی فنی هم متفاوت می باشد. ورود به مبحث بازاریابی احتیاج به برخی مقدمات دارد که تا آن زمان که این مقدمات جمع نشوند، ما نمی توانیم وارد فضای رقابت شویم. وقتی فاصله معناداری وجود دارد، شما بهترین کالا را هم داشته باشید ولی نتوانید با ظرافت کامل عرضه کنید، در بازار هم نمی تواند خودی نشان دهد. مبحث تولید محتوای تکنیکی و مدرن یکی از موضوعات جذاب استارت آپ ها در دنیاست»
عبدی درباره ی این که چقدر امروزه شرایط برای اجرای اصول بازاریابی فراهم است؟ می گوید: «یک تفکر خاص از قدیم رایج بوده که امروزه تبدیل به پاشنه آشیل شده است. اگر به تاریخ صنایع دستی ایران رجوع کنید، هم هنرمندان و هم آثار هنری ایشان درگیر موضوعی بوده اند و آن هم وهم آلود و رمزآلود بودن صنایع دستی در تاریخ ایران است. نقش و نگاری که روی فرش ها و سفالینه ها و آثار حکاکی است و…؛ این مساله که زمانی نقطه قوت و جذاب صنایع دستی ایران بوده، کم کم تبدیل به یک سد فکری در ذهن اساتید شده است؛ چون که دنیای امروز سرشار از اطلاعات و ارتباطات است.»
او ادامه می دهد: «هنرمند برای عرضه کردن محصول خود نیازمند تولید محتوا است. زمانی که شما نیازمند تولید محتوا باشید، باید به سراغ کسانی که در آن سررشته دارند بروید که اساتید فن هستند. اساتید فن همیشه از گذشته تا کنون آداب تشرف علاقمندان به حریم خودشان و هنرشان را حفظ نموده اند و این مساله سبب شده تا بدست آوردن محتوای قابل اعتنا خیلی سخت باشد چه در مبحث فرآیند و چه در مبحث فرآورده.»
این کارشناس اضافه می کند: «اگر بخواهیم از استادی سوال نماییم چطور شده که این محصول به اینجا رسیده و فرآیند کار چه بوده است؟ باید پس از آن به این پرسش پاسخ دهیم که این فرآورده چقدر تنوع دارد و می تواند نیاز مخاطب را برطرف کند؟ شما به وسیله ی طرح کردن سوالات بسیارمعمول بازاریابی با برخورد سردی مواجه می شوید. یعنی نه تنها اشتیاقی نمی بینید بلکه با شما به سردی برخورد می شود چون دوست دارند این رمز و رازها را پیش خودشان نگه دارند و وجهه رمزآلود بودن سنتی را حفظ کنند و این در بعضی موارد حتی سبب می شود تا نتوانند شاگردان خوبی هم تربیت کنند. یعنی خودشان محتوا تولید نمی کنند، هیچ، حتی در پرورش شاگردان هم کاهلی می کنند؛ یعنی حتی اگر خودشان هم بهر دلیلی نمی توانند یا نمی خواهند محتوای بازاریابی تولید کنند، حداقل آنرا به شاگردانی منتقل کنند که در آینده این کار را انجام دهند. محتوا باید باشد تا شما بتوانید به بازارهای جهانی ورود پیدا کنید. هر آنچه شامل متن و مصاحبه و مقاله و عکس و فیلم و… به دست آید گنجینه ای خواهد بود برای آیندگان و راهگشای آنان است برای بهبود کیفیت محصولات صنایع دستی.»
هنرمندان صنایع دستی حمایت چندانی از ارگان های دولتی دریافت نمی کنند!
عبدی با اشاره به این نکته که حدودا ۹۹ درصد هنرمندان صنایع دستی بوسیله فروش محصولات زندگی خویش را می گذرانند، می گوید: «تقریبا ۹۹ درصد هنرمندان صنایع دستی از این راه ارتزاق می کنند و حمایت چندانی هم از ارگان های دولتی دریافت نمی کنند و این دوستان بدین سبب که تأمین مخارج زندگی آنها از فروش صنایع دستی است، ناچار هستند تا صرفاً تابع سلیقه عمومی بازار و دلال های آن باشند.» بدین سبب این روزها آزادی عمل به جهت اینکه بتوانند مستقلا هنر والای خویش را با بالاترین سطح کیفی ارائه نمایند، ندارند.
او ادامه می دهد: «شفاف سازی که هنرمند با ارائه محتوای بازاریابی انجام می دهد، سبب می شود منافع واسطه ها و دلالان سودجو به خطر بیافتد، بنابراین بازار، هنرمند را بایکوت می کند. وقتی هنرمند بایکوت شد، از پس تأمین مخارج کار و زندگی بر نخواهد آمد و دیر یا زود ناچار است به هر خواسته ای که بازار دارد تن بدهد و شأن هنری و کیفی خویش را زیر پا بگذارد. من همیشه به هنرمندان صنایع دستی متذکر می شوم که اصلا به دنبال این که حمایت دولتی داشته باشید نروید و تلاش کنید خودتان مسیر بازاریابی علمی و عملی شروع کنید و جلو بروید. اما باید خاطرمان باشد که دولت و ارگان هایی که باید حامی باشند، اگر در ساماندهی سازوکارها برای این هنرمندان و حمایت حداقلی بیمه تأمین اجتماعی و عمر برای هنرمندان، در تشکیل شوراهای صنفی و اتصال آن به اتاق های تجاری اهتمام داشته باشند و هنرمندان را در کنار هم جمع کنند، دور هم بودن هنرمندان تحت حمایت دولت سبب می شود که این دوستان آزادی عمل بیشتری داشته باشند صرفاً تابع خواسته ی دلالان نباشند و بتوانند خودشان را آزادانه در بازار معرفی کنند. شایسته است سازمان صنایع دستی نقش ملجا و پناه این هنرمندان را به خوبی ایفا کند. نقشی که مدتی است ماهرانه از وی ربوده شده است.»