خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب-۱۰؛ قصه سرودی که فقط یک مدیر پشت آن ایستاد

آبنما کار: ساخت سرودهای انقلابی در ماه های آغازین پیروزی انقلاب دربرگیرنده اتفاقات جذابی است که مرحوم راغب از هنرمندان عرصه انقلاب در کتاب بانگ آزادی به برخی از آنها اشارات جالب توجهی دارد.

خبرگزاری مهر – گروه هنر: کتاب «بانگ آزادی» مشتمل بر خاطرات شفاهی احمد علی راغب از آهنگسازان و پیشکسوتان موسیقی انقلاب یکی از مهم ترین آثار مکتوب در رابطه با تاریخ تولید سرودها و ترانه های انقلابی است که در سال ۱۳۹۸ با تحقیق مهدی چیت ساز و مرتضی قاضی و تدوین محسن صفایی فرد توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
این کتاب به واسطه گفتگوهای مبسوطی که محققان و تدوین کنندگان اثر با مرحوم احمدعلی راغب داشته اند، یکی از مهم ترین مراجع مورد وثوق در رابطه با تاریخ شفاهی موسیقی انقلاب اسلامی است که می تواند دربرگیرنده شناخت ابعاد جدیدی از فرهنگ و هنر مردمی انقلاب باشد. چارچوبی که توجه به این قسمت از فعالیتهای فرهنگی هنری هنرمندان و مردم در جریان انقلاب اسلامی بشدت مهم و ضروریست و می تواند روایت یکی از مسیرهای رو به پیشرفت فعالیتهای فرهنگی در کشورمان را پیش روی مدیران و سیاستگذاران این عرصه قرار دهد.
فرآیندی هدفمند به واسطه حضور تمام اقشار جامعه که در آن دوران نهایت تلاش خویش را به واسطه همدلی و همراهی که داشتند برای تحقق آرمان های انقلاب اسلامی انجام دادند و شرایطی را فراهم آوردند تا به واسطه ابزار فرهنگ و هنر، فرهنگ انقلابی را به سمت پیروزی رهنمون سازند. فضایی که اساسا قسمت مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده اما خیلی از مردم با آن آشنا نیستند و در این راه چه بهتر که مجموعه های فرهنگی و هنری فعال در این حوزه بتوانند از دریچه فرهنگ و هنر به انعکاس آنچه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن صورت گرفت، بپردازند.
آغاز هفته هنر انقلاب اسلامی بهانه ای شد تا بار دیگر با انعکاس باردیگر فرازهایی از این کتاب به بازآفرینی خاطرات یکی از مهم ترین و مؤثرترین هنرمندان جریان انقلاب بپردازیم که به واسطه موسیقی کارهای مهمی را در این حوزه انجام داد.
البته آنچه در پروژه «خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب» صورت می گیرد، فقط محدود به انعکاس فرازهای کتاب «بانگ آزادی» نمی شود و گروه هنر خبرگزاری مهر در آینده گزارش ها، گفتگوها و نوشته های رسانه ای دیگری از فعالان عرصه انقلاب اسلامی را پیش روی مخاطبان قرار می دهد.
در دهمین شماره از این سلسله گزارش به انعکاس خاطرات مرحوم احمد علی راغب از روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی می پردازیم که از بخش های میانی فصل سوم کتاب خواندنی «بانگ آزادی» مورد توجه محققان این اثر در رابطه با تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی قرار گرفته است.
زنده یاد راغب در این بخش از روایت خاطرات شفاهی خود که با عنوان «ماجرای سرود ای شهید» شروع شده، نوشته است: اثری با عنوان «راه شهید» معروف شد که جهانبخش پازوکی ساخته بود. در جریان پذیرش این اثر، من زیاد با دوستان بحث کردم، اما آخرش شکست خوردم. جهانبخش پازوکی آهنگساز اصفهانی بود و تسلط کمی بر ویولن داشت. نت ها راهم نمی شناخت، اغلب همسرش روی آهنگ هایش شعر می گذاشت. آثارش پیش از انقلاب گل کرده بود و خوانندگانی مثل معصومه دده بالا (هایده) و افتخار دده بالا (مهستی) و دیگران آهنگ هایش را می خواندند. ایشان در آن دوره به آمریکا مهاجرت کرده بود و چند خانه در تهران داشت. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمده بود که تکلیف آنها را مشخص نماید، اما ممنوع الخروج شده بود.
اثری با عنوان «راه شهید» معروف شد که جهانبخش پازوکی ساخته بود. در جریان پذیرش این اثر، من زیاد با دوستان بحث کردم، اما آخرش شکست خوردم ظاهراً افسری در فرودگاه، نامه ای به دست پازوکی می دهد با این مضمون که زمانی می تواند به آمریکا برگردد که چند تا سرود برای رادیو و تلویزیون بسازد. وقتی نامه را برای ما آورد. من به ایشان گفتم ببین جهانبخش، من تو را می شناسم و تو هم مرا می شناسی، چه کار می خواهی بکنی؟ گفت من می دانم باید چه کار کنم. کمی به من فرصت بده تا دو خانه ام در تهران و اصفهان بفروشم، چون می خواهم به آمریکا برگردم. سرودی برای شما می سازم و تحویل می دهم. شما هم تایید کنید که من یک سرود تصویب شده با شعر و آهنگ و اجرا برایتان ساخته ام. گفتم بسیار خوب، شعر و موسیقی را بیاور تا تایید گردد و بعد هم در همین استودیو با هزینه ما ضبطش کن. ایشان گفت نخیر، من در این نامه قول داده ام که سرود را خودم تولید کنم. گفتم تو واقعاً تا این حد به این نامه پایبند هستی؟ گفت راغب جان، تو پاپیچ من نشو سخت نگیر. من باید زود برگردم. خانواده ام در آمریکا منتظرم هستند. من سرودی می سازم، تو هم تاییدش کن.
کمی گذشت. یک روز سرودش را برای من آوردند. به صورت آنالوگ روی نوار ضبط شده بود. البته پیش از آن به من اطلاع داده بودند که آقای پازوکی مشغول ساخت سرودی در استودیو بل هستند که خارج از رادیو بود. آقای مجتبی میرزاده هم تنظیم کننده و ناظر ضبطش بودند. وقتی آقای پازوکی این سرود را آورد. بیشتر مشکوک شدم. من و آقای شهبازیان و چند نفر از دوستان نوار را در دستگاه گذاشتیم و گوش کردیم. خود آقای پازوکی هم بیرون منتظر بود. همه ما فوراً فهمیدیم که این ریتمِ کدام ترانه قبل از انقلاب است که با کمی تغییر تبدیل به سرود شده است. ما بین شعر هم «ای شهید راهت را ادامه می دهیم ای شهید» خوانده شده بود. اما معلوم نبود که منظور از این شهید، شهید مجاهدین خلق است یا فداییان یا شهدای انقلاب. فقط الفاظ ایران و شهید در آن به کار رفته بود.
آقای سبزواری همان ابتدا گفتند این شعر اصلاً هویت ندارد و مردود است. شما از طریق کدام شهید می گویید؟ ایشان گفت از طریق شهدای انقلاب. گفتیم پس چرا شعرش حرفی از انقلاب ندارد و فقط از شهید اسم برده شده؟ این کدام شهید است؟ گفت من نمی دانم. شاعرش این طور گفته است دیگر. بدتر از شعر، آهنگش بود. ما فهمیده بودیم که آهنگ ترانه «چرا نمی رقصی؟» را برگزیده و ریتمش را تغییر داده است و عبارت راهت را ادامه می دهیم ای شهید را روی آن سوار کرده است.

ایشان منکر شد و گفت خیر، اصلاً این طور نیست. ما آهنگ اولی را برایش خواندیم و گفتیم این همان آهنگ است که تو آنرا به صورت مارش درآورده ای. وزن آن شش و هشتی بود و این سرود تو دو و چهارِ همان آهنگ است. هرچه گفتیم قبول نکرد. بعد هم نوار را از ما گرفت و پیش آقای مجید حدادعادل برد و اصلاً به ماجرای جلسه ما اشاره ای نکرد. آقای حداد هم گفته بود این اثر خیلی عالی و حماسی و عاطفی است. شعرش هم در رابطه با شهید است. بعد هم به ما زنگ زد و اظهار داشت: این آقا با هزینه خودش این را تولید کرده است. ما هم دنبال چنین کارهایی هستیم.
من به آقای شهبازیان گفتم شما برو به آقای حدادعادل مبحث را توضیح بده، چون شاید به خاطر صمیمیتی که مابین ما هست، حرفم را شوخی تلقی می کند. نمی دانم آقای پازوکی چطور با آقای حداد حرف زده بود که ایشان نه تنها از ما قبول نکرد، بلکه امضا کرد و سرود را تایید نمود. همان شب سرود را برای تکثیر و پخش فرستاد و همان شب هم پخش گردید. هاج و واج مانده بودیم که چطور آنقدر سریع پخش شد! آقای حدادعادل گفت درست است که شما اهل موسیقی هستید و از نظر شما تداعی می کند که این دو چهارم است و آن شش و هشتی چرا نمی رقصی است؛ اما این را شما می فهمید؛ مخاطب معمولی که نمی فهمد. گفتم یک جایی که نه من هستم نه شما، این سرود مطرح می شود. می گویند واقعاً اینها آن زمان ریتم بلد نبودند؟ بعدها هم آقای جهانبخش پازوکی به آمریکا رفت و به ریش ما خندید. در مصاحبه اش گفت تنها یک نفر فهمید که من چه کاری کرده ام. شعر این سرود را یکی اعضای مجاهدین سروده بود که ایشان این مطلب را هم عنوان نکرده بود.
مرحوم راغب در این بخش از کتاب «بانگ آزادی» بود که بعد از روایت خاطره ساخت سرود «ای شهید» به دسته موزیک و ارکسترها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرده و می گوید: «در آن دوران تمام گروههای موزیک نیروی دریایی، هوایی و زمینی در رژه و مارش صبحگاه، موسیقی های ساخته شده ما را اجرا می کردند. آن زمان، هر اثری می ساختیم، سریع از نیروهای نظامی نامه می آمد که شعر و نخستین خط ملودی کلام را برایشان بفرستیم. پس از مدتی به این کار عادت کرده بودیم و دیگر خودمان اثر را به آنها عرضه می کردیم و آنها برای اجرا به دسته موزیک می دادند.
خود دسته موزیک نیروهای نظامی هیچ سرودی از خودشان نداشتند و چیزی نمی ساختند؛ ازاین رو آثار ما را که در رادیو پخش می شد، با گروههای کُری که خودشان از درجه دارها و سربازها تشکیل داده بودند، اجرا می کردند. به این ترتیب، تولیدات ما به نیروهای نظامی می رسید و آنها هم اجرا می کردند. گروههای تولیدی موسیقی به غیر از آنچه در صدا و سیما و رادیو بود و چندین کار مقطعی مراکز نظامی، فعالیت دیگری نمی کردند؛ ولی ما چندین اثر ساختیم که تولیدکنندگانش در نیروهای نظامی بودند و از صدا و سیما هم پخش می شد.

منبع: